جمعه

پندارهای زرتشت

قبل از شروع لازم می دانم به جوانان آگاه میهنم برسانم که با تعالیمی و شناختی که از فرهنگ اصیل ایرانی درک میکنیم به این بیندیشیم که فرزندان ما که نسل فردای ایران را می سازند با تعالیمی ایرانی و فرهنگی ایرانی به پیرامون خود بیندیشند .امید به اینکه دیگر مانند نسل دیروز به جای اینکه در کودکی از … بگویند، ما به فرزندان خود از آموزهای زرتشت و از انسانیت و اهداف آرش،کاوه،بابک، مازیار، افشین، لیث،و اسطوره های زنان و مردان دیگر مان و مفاخر ایران زمین مانند: پور سینا، فارابی، سهروردی، بوریحان، فردوسی، رودکی، خیام، حافظ، مولانا، سعدی، و...بیندیشیم که نسل فردا را به پدران و مادران آگاه نیاز دارد.



اشو زرتشت از همان آغاز خود را یک آموزگار معرفی کرد و مدعی شناخت حقیقت از راه وحی نشد بلکه آن را زاده اندیشه خویش دانست و این خود، گام نخست در خردورزی و راستی بود در هیچ آیینی در نکوهش دروغ و ترغیب به راستی گویی به اندازه اندیشه زرتشت سخن نگفته اند
در یسنا 43 بند 8 آمده : تا آن جا که نیرو دارم دشمن سرسخت دروغ و پشتیبان استوار راستی خواهم بود

نخستین کسی که نیک اندیشید ،نیک سخن گفت و نیک رفتار کرد،نخستین کسی که بیاموخت و بیاموزاند. زرتشت اراده و اختیار انسان را به روشنی می ستاید و آزادی انتخاب را با این کلام خود به ما گوشزد می کند:سخن ها را بشنوید و با اندیشه روشن در آن بنگرید و راهی که باید در پیش گیرید برای خود برگزینید.(هات 30 بند2 ) و آنگاه انسان با انتخاب نهایی و اراده خود سرنوشتش راخود تعیین می کند و انتخاب راه در اختیار خودش است و خداوند سرنوشت وی را در لوح ازل رقم نمی زند! روح تساهل در مزدیسنا همواره جاری است ،این آیین هرگز به زور تحمیل نشده وتبلیغی نبوده است برای یک زرتشتی آنچه مهم است عمل و اندیشه یک فرد است نه دین او و نیز خردمندی،دانش و هنر او قابل ستایش است. اندیشه زرتشت دارای بعد جهانی است و اندیشه نهایی آن این است که راستی هر چه دورتر و بیشتر گسترش یابد و انسان آزاد در گزینش خوبی و بدی مقامی چنان ارجمند دارد که نیکی گفتار و اندیشه و کرداری برای پیروزی روشنی بر تاریکی ضرورتی بنیادین پیدا می کند. زرتشت این بزرگ ترین بینش مند جهان در برابر خرافه ها و پندارهای نادرست و موهوم به پا خاست ،پرداخت باج و خراج به دکان داران دین و پذیرش زور و بیداد از سوی فر مانروایان خود کامه و زهد و ریاضت را مردود شمرد و نیایش را در خدمت به مردم و پیروی از سه اصل معرفی کرد.

در این جا سخن از نذر و نیاز و کشتن جانداران بی گناه برای خدا وجود ندارد؛من آیینی را باور دارم که به آب ها و گیاهان و چارپایان ارج نهد(یسنا-هات12-بند3)اهورا مزدا را نمی توان با دادن فدیه به رحم آورد،او در وجود انسان و یاور اوست، اعمال اخلاقی که منشاش ترس و اجبار باشد ارزشی ندارد،آموزش ها و بشارت ها هم با جمله های مثبت اغاز می شود و نه با نباید ها و بیم و انذار. در این نگرش نظریه "گناه آغازین" هم مانند نظریه جبر پذیرفته نیست ، معجزه راهی ندارد چون بر خلاف قوانین طبیعی و علمی است . به دیگر سخن باید افزود که در این اندیشه سحر و جادو،معجزه و قربانی نفی شده ، زرتشت نه در خواست بخشش بهشتی می کند نه می خواهد از دوزخ نجات یابد نه وعده نماز و نذر و پیش کش می دهد و نه وعده های خیالی آن جهانی به پیروانش ،او به روشنی همان طورکه خود می گوید: از جانب خرد با ما سخن می گوید.

در این جا دوزخ و بهشت نام جایگاه ویژه ایی نیست بلکه یک موضع روانی است. نظام هستی راه درست زیستن را به کسی که ازخردش بهره گیرد خود می آموزد ؛آنان که کژاندیشی برگزینند بدگفتاری و زشت کاری پدید آورند و بر خلاف قانون اشا و راستی گام بردارند بر اساس فرایند کنش و واکنش نتیجه رفتار خود را دریافت خواهند کرد از این دیدگاه هرگز پروردگار جایگاهی به نام دوزخ برای شکنجه انسان پدید نیاورده بلکه این خود انسان است که از روی عملکردش بهشت و دوزخ را پدید می آورد.دستیابی به بهترین مکان هستی؛رسیدن به شادی و آرامش روان است و بدترین جایگاه انسان ،وجدان نا آرام و افسردگی روان است که پی آمد کژاندیشی تن و روان در گیتی است و به سوی انسان باز خواهد گشت . و چه بسیار گو یا "خیام اندیشمند" در این باره سروده است که:
دوزخ شرری ز آه بیهوده ماست    فردوس دمی ز وقت آسوده ماست
کیش زرتشت را باور به رستاخیز معنوی است و از بر خاستن مردگان در قیامت در گات ها (سروده های زرتشت)سخنی گفته نشده است.در این اندیشه توبه و باز خرید گناه هیچ گونه جایگاهی ندارد و زرتشت دکان  دین و بهشت فروشان را تعطیل کرده است ،از این دیدگاه آن نیروی هستی بخش نمی تواند یک موجودی باشد با صفاتی انسانی چون کینه توز ،انتقامجو،خشمناک و یا مکار و مجازات گر بلکه با همراهی با نظم جهانی می تواند سراسرنیکی و داد را فراهم آورد ؛نگرش به جهان هستی پیروی و پیوستن به قانون اشا است و دین از واژه دإنا در اوستا همان وجدان آگاه (نیروی خوب از بد )نامیده می شود و بر پایه خرد و آزادی و اختیار است همان وجدانی که از هر گونه مراسم و تشریف های دینی به دور است و دیگر نیازی به رهبران و پیشوایان دینی نمی باشد و زرتشت با این رهبران دینی که در گات ها نیزبه نام کرپ و اوسیج آمده به شدت مخالفت کرده و آن را عامل گمراهی انسان می داند .

 او دین را از محدودیت های انحصاری خدای قبیله و یا به اصطلاح خدای مردم برگزیده ،به در آورد و آن را به برد جهانی ارزانی داشت و این یک حقیقت بزرگ در تاریخ دین می باشد. زرتشت مانند نویسند گان اوپانیشاد ها هیچ به فکر حل و فصل مسایل ژرف دانش برین متافیزیک نبود به زندگی از دریچه بدبینی نمی نگریست او صوفی نبود و زندگی را مصیبت نمی انگاشت آرمان او اثبات زندگی بود ،آموزش او به کار و جنبش ،درستکاری ،کشاورزی و پاکی تن و روان است اصل اشا را به عنوان قانون تغییر ناپذیر ازلی تایید می کند او به همه نکو کاران درود می فرستد و نه ،تنها بر پیروان خویش.

چنین گفت پیغمبر راست گوی ز گهواره تا گور دانش بجوی

 گفتار بالا به تایید و تاکید فرهنگ ایرانی به پیروی از پیام اشو زرتشت( پیام آور راستی و خردورزی)به فراگیری دانش در تمام مراحل زندگی اشاره دارد و این بینش جزو پایه های ادب و فرهنگ ایرانیان از آغاز پیدایش تاریخ می باشد . بشود که همه از بهترین دانش و خرد آگاه شویم چه دانشی که اهورامزدا، خداوند خرد به ما اموزد بی گمان مقدس(ورجاوند) خردمندانه و همیشه سودمند است ،ای مزدا می دانم تنها با کرداری که بر انگیخته اندیشه نیک است می توان به خوشبختی رسید.


منابع: اندیشه های زرتشت پیامبر ایران باستان از مهدی داودی/دیدی نو از دینی کهن تالیف فرهنگ مهر/ زرتشت و تعالیم او تالیف هاشم رضی/بینش زرتشت تالیف خدادا حنجری/گاثاها تالیف فیروز آذرگشسب/تالیف مدیر تارنمای نسل اهورایی nasleahurai.blogspot.com

هیچ نظری موجود نیست: