جمعه

صادقانه با زرتشت



این پست چنانچه از نام آن پیداست بحث در پیرامون سخنان و اندیشه های زرتشت و دین زرتشتی ست.اما برای دست یابی به این مقصود راه همواری در پیش نیست. در واقع آنچه که تحقیق درباره آموزهای زرتشت را دشوار ساخته تحریف و تحقیر این آیین از سوی موبدان دولتی و منفعت طلبان درباری در طول دوره های متمادی بوده که در فاصله چند نسل تا امپراطوری ساسانیان، کیشی دیگر آفریدند.تاجایی که از تفکرات و اخلاقیات زرتشت فرسنگ ها دور بود. روح لطیف و آرامش طلب زرتشت که هیچ گاه در پی تحمیل اندیشه اش با جنگ و خشنونت نبوده است در سراسر گاتها چون ستاره ای درخشان و طناز جلوه می نماید.اما همین سخنان و آیین صلح طلبانه زرتشت نیز متحمل دگردیسی اجباری تاریخ می شود. عوامل و رویداد هایی کمر به منحط کردن این مرام می بندند که در این خصوص در بخش نخست سعی کرده ایم به صورت خلاصه این عوامل و وقایع تاریخی را آنگونه که در محکمه تعقل و وجدان انسان مورد پسند باشد تشریح نمایم.بحث من در این مطلب تبلیغ و ترویج منشی خاص نیست.آنچه هویدا است به عهده قضاوت منصفانه مخاطب است تا اندیشه ناب و واقعی زرتشت را در هاله ای از موهومات و خرافات باز شناسد و آن را ارج نهد که مطمئنا هدف من نیز چیزی غیر از این نیست.

در اینجا کاوشی در اندیشه های پیام آور ایرانی، زرتشت صورت می گیرد و فاصله این نگرش با آنچه که بعد ها تحت تاثیر موقعیت اجتماعی و سیاسی به نام دین زرتشتی نام گرفته نشان داده میشود.فاصله ای که در طول اعصار متمادی قسمت های ناب تفکر اهورایی را در زیرِ آواری از ابداعات و ابهامات مدفون کرد و باعث آن شد تا امروزه تفسیری غیر از آنچه که بوده از این مسلک داشته باشند.این آیین به خاطر تلفیق آن با سیاست درباری و فساد دستگاه دینی مغ ها کاملا تضعیف شده. که نه به نفع زرتشت بوده نه هواداران او.

·         نظریه زرتشت بازگشت به اصالت وجود بود چیزی که بسیاری از مکاتب و ادیان سر منشا زندگی خویش قرار دادند که در دوره بلوغ فکری و مدرنیته در اروپا مکاتب اُمانیستها و اگزیستانسیالیستها و جهان وطنی و تفاهم فرهنگی زیر یک چتر وسیع در کنار هم از طریق آیین های زرتشت و حقوق بشر کورش به این مرحله ی والا رسیدند.

·         سخن زرتشت پیامی که، فلسفه نیست،پند نیست،گفتگو از بهشت و جهنم نیست،در قهر و غضب نیست ، مهربانی نیست، بلکه زندگی ست، آزادی بشر است، کار هست ،مسئولیت فردی، زندگی خوش ِدنیایی در سایه نظام شهریاری مردمی و ملی و جهانیست.

·         در دوره باستان، زرتشت را می توان نخستین کسی دانست که فرضیه ی دموکراسی و اختیار آدمی را زمزمه کرده است. و در گاتها می فرماید: اینک گوش فرا دارید و سخنان مرا بشنوید ای کسانی که برای شنیدن اینجا آمده اید...مرد و زن بایستی خود اینچنین با رایزنی خویش و اندیشه ،راه خود را برگزینند و این است آموزهایم.

·         زرتشت یک اصلاح طلب و یک پیامبر ساده که فقط ابلاغ خبر کند،نیست. او به ژرفا می نگریست به شایست و ناشایست ظاهری کاری نداشت،این را به خودِ فرد می سپرد،او به انسانیت می نگریست. در نظام فکری وی بشر از یک هویت درست و اصیل تاریخی برخوردار بود.

·         طبق آیین زرتشتی،آدمی مانند سایر جانداران یک دستگاه مکانیکی بی اراده نیست.بلکه یک وجود استثنایی ست و دارای آزادی اراده است. چون وی دارای آزادی اراده است باید از این آزادی به نحو صحیح استفاده کند.مثلا کسی که از آزادی اراده برای تجاوز و تعدی به حقوق دیگران استفاده می کنند  یا کسانی از آزادی اراده به زیان خود استفاده می کنند،از آزادی اراده سوءاستفاده کرده و شخصیت انسانی را لطمه زده.

·         در این مسلک،انسان  خود ناجی خویش است و هیچ قدرتی غیر از تلاش های خود انسان قادر نیست او را از گرداب فلاکت و استثمار بیرون آورد. به کمک آزادی اراده،انسان قادر می گردد پیکاری از درون برضد سرشت تیره و تار نماید و پیکاری هم از بیرون علیه موانعی که در راه زندگی سعادتمندانه ی او به وجود می آید بنا کند.

·         زرتشت و خصوصا مزدک را می توان به عنوان نخستین سوسیالیست های تاریخ بشر دانست که بیش از هر چیز خواستار عدالت اجتماعی و تساوی حقوق طبیعی توده در نظام اَشا (راستی) بودند.

روز تولد ایشان ششم فرودین است که این روز هزاران سال است که در ایران گرامی داشته میشود

درگذشت زرتشت بزرگ به تاریخ پنجم دی ماه برابر با روز خور از ماه دی می باشد .
 تاریخ نگاران نوشته اند زرتشت پس از هفتاد و هفت سال از عمر خویش که بیشتر آن را برای هدایت و دادن خرد و آگاهی به مردمان صرف نموده بود روزی در آتشکده شهر بلخ مشغول عبادت بوده است . گشتاسب شاه کیانی و پسرش اسپندیار که از حامیان بزرگ وی بودند نیز برای رسیدگی به شهرهای دیگر از بلخ خارج می شوند و ارجاسب که دشمن دیرینه زرتشت و ایرانیان بود از این هنگام بهره برد و توربراتور فرمانده سپاه خود را با لشگری بسیار راهی بلخ که جزوی از ایران بود کرد . لشگر تورانی که همان ترکستان امروزی است دروازه های شهر بلخ را با تمام دلاوری ها مردم در هم شکستند و هنگامی که زرتشت با لهراسب و گروهی دیگر از یارانش مشغول عبادت به درگاه اهورامزدا بودند توسط سپاه ترکهای تورانی کشته می شود .

منابع: اندیشه های زرتشت پیامبر ایران باستان از مهدی داودی/دیدی نو از دینی کهن تالیف فرهنگ مهر/ زرتشت و تعالیم او تالیف هاشم رضی/بینش زرتشت تالیف خدادا حنجری/گاثاها تالیف فیروز آذرگشسب/تالیف مدیر تارنمای نسل اهورایی nasleahurai.blogfa.com

هیچ نظری موجود نیست: