شنبه

nasleahoorai.blogfa.com

سه‌شنبه

آشکار شدن تحریفات تاریخ نویسان و ارتباط با انقراض کیانیان

مقدمه
تاریخ هر کشوری به عنوان هویت آن کشور محسوب میشود و چنانچه دارای تمدن و فرهنگی درست و غنی باشد دارای افتخاریست برای آن مردم.و اگر کشوری مورد تجاوز و تهاجم فرهنگی فرار گرفت برای حفظ فرهنگ و تمدن سابق خود همواره میکوشد.که آنرا هویت اصیل یا اصلالت می نامند.
شاید انقراض کیانیان برای شما اهمیت نداشته باشد اما باید به این موضوع بیشتر فکر کنیم که تحریفات را بشناسیم و آن را در زمان خود نیز بفهمیم تا بتوانیم درست در مقابل (دشمن) از خود دفاع کنیم.
تاریخ مضاف بر اینکه سرمشق گرفتن باشد تاریخ مهمترین اصلش بار روانی یست که میتواند به مردم آن کشور دهد اهمیت دارد.ما نباید فکر کنیم که فقط امروزه تاریخ اهدافی سیاسی اقتصادی و اجتماعی دارد.تاریخ همواره دارای اهمیت بوده و کشورها نیز سعی نمودند تا با تحریف و دروغ ها کشور خود یا کشور های دیگر را موفق یا سرخورده کنند تا اهداف خود را به پیش ببرند.اما نوع دیگری نیز داریم که افرادی هستند که برای حفظ ایده لوژی خود در کشور خود " آگاهانه و ناآگاهانه" از گفتن واقعیات تاریخ سرباز میزنند و یا سکوت میکنند و یا به دروغ تاریخ را بازگو میکنند همین باعث شده تا دروغ هایی با همین هدف ساخته و پرداخته شود و تا به امروز چنان رشته های محکمی شدند که اگر بخواهیم حقیقت اصلی را بازگو کنیم افراد عادی با سخره گرفتن خود را در تله دروغگویان قرار میدهند.از جمله آنها تحریف در چگونگی حمله اسکندر و حمله تازیان.
به نوشته روایات  ایرانی از ابتدا تا انقراض سلسله کیانیان را در زیر نشان میدهیم:

{کیومرث / هوشنگ/ تهمورث / جمشید / ضحاک / فریدون / (ایرج و سلم و تور) / منوچهر / زو / کیقباد / کیکاووس / کیخسرو / لهراسپ / ویشتاسپ (همزمان با ظهور زرتشت)/بهمن/ همای / دارا / دارای کوچک}

بهمن:(نام بهمن در اوستا نیامده و این نخستین باریست که ریشه روایات ما از اوستا جدا میشود.)در اکثر تواریخ.اردشیر دراز دست را با بهمن یکی دانسته اند و این تحریفی است که با بصیرت و زیرکی تمام انجام گرفته و چگونگی آن در بخش های آینده خواهد آمد.

دارای کوچک: برخی پنداشتند که دارا پس از خود چند پسر به نام اشک پور دارا / بنودارا / اردشیر و یک دختر به نام روشنک داشت.
اشک:به نظرم شاید هماهنگی با اشکانیان داشته و یا اگر هم نداشته باشد به قول آقای انوش راوید:اشکندر یا اسکندر اشکانی باشد نه اسکند مقدونی.(این توضیح مختصر را به این دلیل آوردم که برای شما در ادامه بحث این گفته هم جای تفکر جدی داشته باشد.)
سلسله کیانیان را چه کسی منقرض کرد؟
کورش یا اسکندر؟
تحریفات و داستانسرایی غربیان و رمزگشایی آن از طریق تقویم تاریخ نجومی زرتشت

انقراض سلسله کیانیان

پس از 14سال که از آغاز سلطنت دارای دوم گذشت حکومت او منقرض گردید و دوران حکومت کیانیان خاتمه یافت.در اینجا ارتباط تاریخی دوران کیانیان از هم گسسته شده و به صورت نامشخص در آمده است. چون سده هاست که برای مشوش ساختن تاریخ این سلسله از هیچگونه تلاش و کوششی فرو گذار نکردند و در نتیجه تمام روایات مربوط به سلسله کیانیان به صورت آشفته و نامعلومی درآمده و در این راستا چنان رشته های دروغ با هم تنیده شده و چهارچوب اکاذیب استحکام یافته که متن هر روایتی با دسته ای از دروغ پردازی های دیگر همراه است لذا هر نظریه ای جهت روشن ساختن تاریخ کیانیان و یا چگونگی پیدایش گاهشماری در ایران باستان ابراز شود مستلزم بحث و استدالی بس طولانی است که می بایست سابقه ذهنی آن از پیش فراهم شده باشد.
روایت فوق حاوی نکاتی است که تاریخ کیانیان و در نتیجه گاه شمارهای ایران و دوران حیات زرتشت را در زیر پرده ای از ابهام و تاریکی پنهان داشته .چنانچه بوریحان بیرونی نیز به برخی از آن موضوعات اشاره نموده است.به منظور رفع پیچیدگی از معضلات فوق بعد از اینکه ریشه روایات از اوستا جدا میشود پژوهشهای انجام گرفته بر پایه متون آثار باقیه بوریحان داده میشود زیرا عظیم ترین کتب تاریخی-نجومی بوده. البته در چندین سده از آفت تحریف و تصحیف در امان نمانده و به میزان گسترده ای حذف یا اضافه شده اما آنچه از محتویات کتاب اصلی باقی است همچون مشعلی فروزان میتواند راه گشا جهت دستیابی به واقعیات گذشته های دور قرار گیرد مثل موضوع زیر: زرتشت موسس دین ایرانیان چنین پنداشته که پیدایش عالم تا زمان ظهور او سه هزار سال است که مکبوس بر چهار یک هاست زیرا خود او سال ها را حساب کرده و نقصانی را که از جهت چهار یک ها لازم می آید تصحیح کرده و فاصله زمانی او تا تاریخ اسکند 258 سال است. پس آنچه از آغاز جهان تا زمان اسکندر گذشته 3258 سال می باشد ولی چون از آغاز پادشاهی کیومرث که به عقیده ایرانیان نخستین کسی است که تمدن را به ایرانیان آموخت. تا زمان اسکندر مدت پادشاهی هریک از شاهان را باتوجه به اینکه سلطنت ایرانیان از دودمان او هیچگاه منقطع نگشته حساب کنیم 3354 سال خواهد شد.از این رو تفصیل این واقعه با آنچه گفتیم تطبیق نمی نماید.
روایت فوق حاوی نکاتی است که تاریخ کیانیان و در نتیجه گاه شمارهای ایران و دوران حیات اشو زرتشت را در زیر پرده ای از ابهام و تاریکی پنهان داشته.چنانکه بوریحان نیز به برخی از آن موضوعات اشاره نموده است.بمنظور رفع پیچیدگی از معظلات فوق در زیر هر یک از موارد آمده در روایت بالا توضیح داده خواهد شد.
حساسترین قسمت از تاریخ باستانی ایران که با دروغ پردازی و نیرنگ به تحریف و گمراهی کشیده شده چگونگی انقراض سلسله کیانی و کشته شدن دارای دوم آخرین پادشاه آن سلسله است.چون در نوشته های تاریخ نویسان آمده که اسکندر سلسله کیانیان را منقرض کرده که این اشتباه بوده بلکه به دست کورش سر دودمان شاهنشان هخامنشی منقرض گردیده که چگونگی آن به صورت زیر است:
کورش در ابتدا پادشاه انزان بود و...پس از تسخیر آسیای صغییر کورش به نواحی شرقی ایران شتافت و بین سالهای 546 و 530ق.م در آن نواحی به جنگ مشغول بود.او از طرف شمال تا رود سیحون پیشرفت کرد و شهری به نام خود در کنار آن بنا کرد که آنرا به یونانی سیروپلیس می گفتند و از طرف مشرق و جنوب تا رود سند تاخت و ایالات پارت(خراسان)و زرنگ (سیستان) و هوارزم در باختر و سند و گندار و ثته گوش و هر خواتیش را ضمیمه دولت خود کرد...بعد از تسخیر بابل در سال 537ق م  روی داد و بدین ترتیب سرزمین های شرقی و غربی فلات ایران در زیر یک درفش(پرچم) قرار گرفت.
بیگانگان کیفیت محاربات کورش در شرق را به صورت مجهول و نامعلومی در آورده اند همین قدر گفته اند که وی در بیت سال های 546 تا 530 نواحی شرقی ایران را از جمله خوارزم را ضمیمه دولت خود کرد ولی ارتباطات تاریخی و محاسبات ادواری که از این پس خواهد آمد به گونه ای مسلم و غیر قابل تردید نشان خواهند داد که کورش یک سال قبل از فتح بابل یعنی در سال 538ق م دولت کیانیان را در خوارزم منقرض ساخته و به دوران فرمانروایی آن سلسله خاتمه داده است. در آن تاریخ آخرین پادشاه کیانی دارای دوم پسر دارای بزرگ بود و 14سال از دوران سلطنت او می گذشت تا اینکه حکومت او به دست کورش پادشاه انزان مضمحل شد.
روایاتی از عدم کامیابی کورش در جنگ با اقوام مستقر در سرزمین های شرقی ایران در تواریخ آمده این روایات در ماخذ یونانی قبل اسکندر ظاهر نیست و در دوران های بعد از آن جهت ساخته شده تا برخی از وقایع آن زمان پوشیده بماند و فتوحات کورش در برابر افسانه های جهانگشایی دروغین اسکندر مقدونی کوچک و بی مقدار جلوه کند.
توضیح اینکه هدف یونانیان از تحریف این بوده که چون از سلطه ایران بر کشور خود ناراحت بوده اند از این طریق بتوانند انتقام خود را از ایران بگیرند.(به گفته تحقیقات آقای انوش راوید که اسکندر یا اشکندر ایرانی بوده و با توضیح بالا میتوان متوجه شد که بعد سلسله هخامنشیان همان اشکانیان روی کار آمدند و یونانیان از اسکندر استفاده ابزاری کردند)
شمارا به خواندن ادامه بحث جلب میکنیم:
موقعیت زمانی سقوط حکومت کیانی همچون حلقه مفقوده ایست که می تواند دو رشته زنجیره ای از تسلسل تاریخی ادوار گسسته ایران را بهم متصل سازد.ولی با آن همه اهمیتی که این حادثه باستانی در شناخت چگونگی ادوار تاریخی دارد.سده هاست که واقعیات به گونه ای دیگر تغییر ماهیت داده و زمان حادثه از صفحات تاریخ حک و ناپدید شده است.تحریف در چگونگی اضمحلال سلسله کیانیان ناهنجارترین گره کوری است که به منظور هایی خاص بر ارتباط تاریخی جهان کهن زده اند و ما در بخش های آینده از انگیزه ای که سبب پیدایش این کژ راهی شده و شیوه هایی که در تصحیف آن بکار رفته اند آگاهی خواهیم یافت.

منبع:تاریخ و تارخگذاری در جهان از ع.م.کاوه / تالیف nasleahurai.blogspot.com


پنجشنبه

نقدی دوباره و تاییدی دوباره بر ناقص بودن تقویم زرتشتیان


ابتدا دعوت میکنم که مطلب نقدی بر اجرای دقیق جشن ها را بخوانید.
همانطور که میدانید و قبلا بحث شد جشن ها باید درست مصادف با روز و ماه باشد و از یک تقویم ملی استفاده کرد نه تقویم قشری خاص!!
ولی همانطور که میبینیم مثلا جشن اسپندگان(روز عشق)باید در پنجم اسپند باشد ولی با تقویم زرتشتیان که متاسفانه با ناآگاهی بعضی علاقه مندان (غیر زرتشتیان) هم همراه است اسپندگان را در بیست و نهم بهمن خورشیدی میگیرند و دلیل آن را نیز همان طور که میدانید به خاطره سی و یک روز بودن شش ماه اول سال است که قبلا توضیح داده شد.اما با این موضوعی که دوباره برای ثابت کردنش بحث را مطرح کردیم فلسفه برگزاری جشن سده است که:
ابتدا برای تفهیم بیشتر از جشن آذرگان شروع و به شب چله  می رسیم و با جشن سده بحث را تمام میکنیم!!
آذرگان چه روزیست؟؟ نهمین روز ماه به نام آذر است که باید در نهم آذر آذرگان برگزار شود ولی دوستانی که زرتشتی هم نیستند آن را با تقویم زرتشتی تطبیق می دهند و میگویند که نهم آذر به تقویم زرتشتیان مصادف است با سه آذر خورشیدی.
توجه شما را به برگزاری شب چله جلب میکنم که باید چه روزی باشد؟
همه میدانند که انارام آخرین روز هر ماه نامیده شده
حال شب چله مصادف با انارام روز یعنی آخرین روز آذر ماه است.چرا؟
زیرا از نظر علوم نجوم طولانی ترین شب سال است.
حالا مشکل اینجاست که دوستانی که جشن ها را با تقویم زرتشتی حساب و به تقویم خورشیدی تطبیق میدهند پس باید این را نیز تطبیق دهند .
حال زمانی که سوم آذر ماه خورشیدی (نهم آذر از تقویم زرتشتی) آذرگان شده باید انارام یا پایان آذر ماه نیز مشخص شود؟
پس انارام روز از آذر ماه با تقویم زرتشتی  که شب یلدا می شود چه روزیست؟
بیست و چهارم آذر تقویم خورشیدی.
آیا درست است که بیست و چهارم آذر خورشیدی جشن یلدا گرفت؟
گیریم که بتوانیم. ولی فک نمی کنید از نظر علمی هیچ گونه هماهنگی ندارد؟
پس چرا همه جشن ها را تطبیق می دهید ولی این را نمیدهید؟
.
حال نوبت به جشن سده است. (سده در آبان روز از ماه بهمن است)
خب حالا زمانی که همه جشنها را تطبیق میدادید و اعتقاد داشتید که باید مثل نیاکانمان برگزار کنیم چرا یهو شب یلدا را با تقویم خورشیدی برگزار کردید؟
سده نیز چهل روز بعد از شب یلدا برگزار می شود و مصادف با آبان روز از بهمن است خب حساب کنید اگر انارام روز بیست و چهارم آذر خورشیدی باشد آبان روز به تقویم زرتشتی کی می شود؟(میشود چهارم بهمن خورشیدی)
و مهمترین نکته این است که پنجاه روز تا نوروز مانده!!(حال حساب کنید از چهارم بهمن تا نوروز چند روز می شود؟پنجاه روز نمی شود و بیشتر می شود .و جالبه که اگر اینطور باشد باید دوستانی که به تقویم زرتشتی محاسبه و به خورشیدی تطبیق میدهند در زمستان فصل بهار را جشن بگیرند.
توجه کنید متوجه خواهید شد که تقویمی که اکثریت دوستان ما استفاده میکنند همان تقویم زرتشتیان است و آبان روز به تقویم آنها می شود کی؟؟
باید تطبیق دهید. نه؟
کی می شود؟ به کدام تقویم حساب میکنید؟
نمی شود حساب کرد چون اینجا حفره ای در روزها اتفاق افتاده!!!و طراحان تقویم زرتشتی در این زمینه سکوت کردند و متاسفانه دوستان نیز....
ولی جالبه که اسپندگان در پنجم اسپند تقویم زرتشتی برگزار و با تقویم خورشیدی تطبیق می دند.جالبه!!!
.
.
چرا اعتقاد دارید باید مثل نیاکانمان همه را اجرا کنیم ولی شب یلدا و سده را با این تقویم انجام میدهید؟
به نظر من اصالت مهم است و نباید تعصب داشت که حتما هرچه نیاکانمان انجام دادند انجام دهیم.
آنها آن طور انجام میدادند چون به زمان خودشان میخورد و ما باید امروز خودمان را با امروز تطبیق دهیم و اول انسان باشیم و ایرانی و اینکه وطن دوستیه خود را به پایبندی به سنت های گذشته نچسبانیم بلکه پایبند اصالت غنی گذشته باشیم (البته اگر  اصالت گذشته درست باشد وگرنه نباید هیچ گونه پایبندی به آن داشت.ولی اعتقاد دارم و داریم و همه جهان میدانند که چه فرهنگ غنی داشتیم.
پس در نتیجه باید گفت بیاییم  جشن ها را با همین تقویم خورشیدی که تکامل کننده تقویم منسوب به زرتشت است و به دست خیام کامل شده و دقیقترین تقویم در جهان است برگزار کنیم!!!
این مطلب نقدی به تقویم زرتشتیان و اجرا کنندگان وطن دوست عزیزمان بود.اگر نظری و مخالفتی دارید حتما برای آگاهی من و دیگران بگویید.
پیروز باشید.

بهمنگان

در قدیم نیاکان ما شادترین مردم بودند و همواره جشنهایی را برگزار میکردند و هر جشن دارای قوانینی خاص بوده که ربطی با هیچ نوع دینی نداشته و همه از دیندار و بی دین میتوانستند در کنار هم آن را انجام دهند. ما ایرانیان هر روز از ماه را به نام یکی از فرشتگان خود می خواندیم.سال دارای دوازده ماه و هر ماه سی روز که هر روز دارای نام خاصی بوده اند و وقتی نام ماه و روز همزمان میشده است جشنی را برگزار میکردند ولی متاسفانه به دلایل تاریخی به دست فراموشی سپرده شد.امروزه ما نسل اهورایی وظیفه داریم کشورمان را دوباره آباد کنیم.در ضمن این تارنما سعی کرده تا یکی از کاملترین و بهترین مطالب در زمینه معرفی جشنها را داشته باشد پس دعوت میکنیم از شما دوستان که اگر موضوعی را در مطلبهای فوق نیاورده ایم و می تواند مطلب را کامل کند بگویید.لطفا

نام هر کدام از روزها هم: 1.هرمزد  .2.بهمن  .3. اردیبهشت   4. شهریور  .5 سپندارمذ  .6.خرداد  .7. امرداد  .8.دی به آذر  .9.آذر  .10.آبان 11.خور  .12.ماه  .13.تیر  .14.گوش  .15.دی به مهر  .16.مهر  .17.سروش  .18.رَشن  .19.فروردین  .20.بهرام  21.رام  .22.باد  .23.دی به دین  .24.دین  .25.اَرد  .26.اَشتاد  .27.آسمان  .28.زامیاد  .29.مانتره سپند  .30.اَنارام. 31.اوراد(روز زیادی)

جشنهای بهمن ماه

دوم بهمن مصادف با بهمن روز: بهمنگان
پنجم بهمن مصادف با سپندارمذ روز: نوسره
ده بهمن مصادف با آبان روز: جشن سده و جشن کوسه ناقالدی
پانزدهم بهمن مصادف با دی به مهر روز: جشن میانه زمستان
بیست و دوم بهمن مصادف با بادروز: جشن بادروزی و بازار جشن
سی بهمن مصادف با آنارام روز: جشن آبریزان یا آفریجگان

بهمنگان:
بهمن نخستین آفریده ی اهورامزدا است از این روی پس از نخستین روز که هرمزد روز است دومین روز هر ماه را در تقویم بهمن می خوانند و به مناسبت همزمانی نام روز و ماه بهمن جشنی به نام جشن بهمنگان گرفته میشود. بهمن در اوستایی: « وُهومَنَه » و در پهلوی: « وَهمَن به معنای اندیشه نیک است بهمن بعدها یکی از امشاسپندان شده است.
امشاسبندان بهمن از بزرگترین امشاسبندان است و از دیدگاه معنوی منش نیک را می توان برای انسان به عنوام مشاور شناخته شود.بهمن پیام آور زندگی و دارایی است و با حضور مداوم او سود زیاد مادی و معنوی حاصل میگردد.
تاریخچه:
این جشن برای فراموشی کینه ها عقد ها و همبستگی و انساندوستی بوده که ریشه آن هنوز در ما وجود دارد.
میگویند برپایی و انجام آداب و رسوم این جشن منسوب به وزریر خردمند ویشتاسپ شاه به نام جاماسپ است و اعتقاد بر این بود که این روز پرشگون و پربرکت است.مردم آن را به فال نیک می گرفتند و در انجام کارها در این هنگام سودمند میشمردند.
بزرگترین اندیشمند تاریخ " زرتشت پاک" نیز در گاث های خود از نام بهمن بسیار استفاده کرده و در جایی میگویید:
« و ترا پاک شناختم ای مزدا اهورا آن گاه که بهمن به سوی من آمد و از من پرسید که هستی و از کدام کس هستی؟»

چگونگی انجام جشن:

این جشن از لحاظ کاربرد اجتماعی جشنی است که همیاری مردم با یکدیگر و اظهار شادمانی و نواختن موسیقی و خوشحالی و نشاط همگانی را در بر داشته است.
در اکثر خانواده ها و مجامعی که برای تجلیل و شکوهمندی این جشن گرد هم می آمدند سور و مهمانی گیرایی برپا می شد.
این جشن شناخت بیشتر از گیاهان دارویی است.در این روز آشی به نام دانگو به صورت گروهی پخته می شده است که نام دانگو / دانگی برگرفته از همین سنت اشتراکی است.در این روز سپند را با شیر می خورند و از تمام میوه ها در جشن استفاده می شده. انواع غذا ها و گوشت ها را می پزند.

شعر
شعرا برای خجستگی و فرخندگی بهمنگان اشعار زیبایی سرودند که می توانیم امروزه از آن به عنوان تبریک گفتن به هم در پیامک ها استفاده کرد.

فرخش باد و خداوندش فرخنده کناد
عید فرخندهی بهمنگان و بهمن ماه
(فرخی سیستانی)
*
بجوش اندرون دیگ بهمنجنه
بکوش اندرون بهمن و قیصران
( منوچهری دامغانی )
*
وهمن مهربون (بهمن مهربان)
وهومنه ماه ره برکت بسیاره
جشن وهمنگون زرتشت یادگاره
اهورا مزدای صفت اَیاره
فرشته ی تسکین زندگی اویاره
وهمنه ماه ورف و ولرش چه خاره
برکت تابستون و فصل وهاره
وهمن اَر نواره کار همه زاره
اوی زندگی امید کشتکاره
خجسته بوئه جشن وهمن شماره
مهر و محبت لطف هاکنین اِماره

در پایان برگزاری صمیمانه این گونه جشن های شادی آفرین درس یگانه شدن" باهم بودن " گروهی زیستن " ما شدن" به درد هم رسیدن و از حال یکدیگر آگاه شدن" آسوده و با آشتی زیستن را به ما می آموزند و بنای جامعه را استوار و با ثبات می سازد.
در نتیجه با استوار شدن بنای زندگی گروهی و هم بستگی راستین انسانها برخورداری از سالم زیستی بدون دلهره زیستی و بهره برداری از مواهب طبیعت را به علت فزونی کارایی کسب تجربه همگانی آفرینش و اندیشه وری فزونی می بخشد.
پایدار و پاینده باد جشن ها و سنت های گسترده ی مهر و دوستی و سازنده ی جامعه ی هم بسته و آسایشگر قرون اعصار این مرز و بوم.

نوسره: پنج روز پیش از جشن سده  برای رسیدن سده جشنی به نام نوسره میگیرند.

10بهمن آبان روز جشن سده
در چهلمین روز پس از شب یلدا (زایش خورشید)برابر با آبان روز در ماه بهمن است.
سدک بزرگترین جشن آتش ایرانیان که از دیرباز برگزار می شود.
نحوه برگزاری:
اندر شبش که میان روز هم است و روز یازدهم آتش زنند به گوز و بادام و گردبرگرد آن شراب خورند و لهو و شادی کنند و در این جشن گوسفند و گاو و مرغ را بریان کردند و مجلس های زیادی برپا کردند.
و اما سبب چنان است که از او تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب و صد روز از زمستان بزرگ گذشته.
منابع: تمامی کتابها منابع خود را از اوستا و تاریخ نویسان بعد از آن و در دورهای حمله اعراب بوده/ کتاب از نوروز تا نوروز  از کورش نیکنام / جشن های ملی ایرانیان از رضا دشتی / آیین های باستانی در دیار تبرستان از محسن مجیدزاده رجبی / جشن ها و گردهمایی های ملی ایران باستان از رضا مرادی غیاث آبادی / جشن های ایرانی از  دکتر پرویز  / و به همراه تالیف نویسنده تارنمای نسل اهورایی zadrakarta
Nasleahurai.blogspot.com

یکشنبه

اوستا


روژه گارودي:
پيرو زرتشت كسي است كه هربامداد از خود ميپرسد:من امروز براي آنكه جهان بهتر و زيباتر شود چه بايد بكنم؟


نیایش نیاکان ما :
بادا گفتار آرام بر جهان
بادا کامروایی بر جهان
بادا آبادانی بر جهان

اوستا کتاب ستایش شده و کهن همه ایرانیان با هر گرایش دینی بوده است و بیشتر از هر چیز دیگری به ستایش پدیده های طبیعت همچو آسمان . زمین . خورشید . ماه . آب . باد . ابرها . جویباران . دریاها . گیاهان  و جانوران پرداخته و گرامی داشته است.
اوستا با رویکردی جهانی و بدور از هرگونه برتری طلبی همگی زنان و مردان جهان "در هر سرزمینی که زاده شده باشند"ستوده شده اند.مردان و زنانی که برای پیروزی راستی کوشیده اند و نیز آنان که گیاهان بارور را در پردیس های زیبا بنشاندند در سروده های این کتاب ایزدی بزرگ بنام میترا ستوده شده است که پاسبان مهر و پیمان است و مردمان را خانمانی پر از آشتی .پر از آرامی و پر از شادی می بخشد.
اوستا از سوی دیگر رنج دیرین ما ایرانیان را نیز بازگو می کند.رنجیدگی از کسانی که همواره زیستگاه های شاد و آرام آنانرا به تبای می کشیده اند.رنج همیشگی از آنانی که خشم را بزرگ می دارند و مردمان را آزار می رسانند.آنان که ستم می کنند و خوشبختی مردمان را باز می ستانند.همچنین در این سروده ها نیایش و آرزوی همیشگی ما ایرانیان را می آورد که :
" ما را از آسیب ستمگران رهایی ده منش جنگ خواهان را از ما دور ساز"

باور ما ایرانیان به زندگانی صلح امیز و آشتی جویانه و احترام به پدیده های طبیعت در سراسر آثار ادبی و هنری و مخصوصا معماری به چشم می خورد. و شیوه برگزاری جشن های ما از همین باور دیرین سرچشمه می گیرد. تقریبا همگی جشنهای ما ایرانیان برگرفته از رویدادهای کیهانی و طبیعی بوده و دستورهای خاص قومیتی و دینی نیست.آیین های ایرانی با شرکت همه مردمان و با شادی و سرور دسته جمعی برگزار می شده و مفهومی به نام اقلیت در فرهنگ و ادبیات ما معنا نشده و بکار نرفته است. در آیین های ما ایرانیان اصیل نه تنها اثری از خشنونت و بدرفتاری با طبیعت و گیاهان و جانوران دیده نشده بلکه حتی با آدابی همراه است که به انگیزه پاکیزگی و پاسداری از محیط زیست و همزیستی جوامع بشری برگزار می شود.
برگزاری جشن های باشکوه ما دستور و خواست هیچ شخص. حکومت . دین یا قومی نبوده و تا امروز همه کوشش های کسانی که خواستند به آن رنگ و بوی مذهب و قومیت  خود را بدهند با شکست روبرو شده اند به همین دلیل همچنان زنده اند و اگر بعضی ها برگزار نشده سینه به سینه به ما رسیده و انگار مسئولیتی به ما داده اند تا آن ها را در وقت مناسب دوباره زنده کنیم.به امید آن روزی که خواسته نانوشته نیاکان ما اجرا شود.
اوستا از چندین کتاب تشکیل شده  مانند وندیداد و گاتها و ...

اوستا 
یک - باور به يکتائی، مهربان،دانائی، توانائی، نيکی و پاکی اهورامزدا معمار هستی بخش
دوـ  باور به شرارتِ اهريمن بدانديش و ناپاکی او و نبرد دائمی وی با اهورامزدا از طريق انسان وباور به نبرد پايدار پويائی نوپردازی با کهنه و خرافه پرستی و نيرنگ ودروغ و دشنام
سه ـ باور به پيام آوران خرد، عشق، آگاهی، روشنائی، بهزيسی، مهر، زندگی بخش و بهساز هستی از مهر، ميترا، زرتشت تا سوشيانت، رهاننده، بودا، مانی و مزدک
چهار ـ باور به بازگشتی ديگر برای ياداشت و پادافره روانهای رها شده
پنج ـ باور به درستی و راستی با ياران و نيکی در پندار و کردار و گفتار برای جهانيان
شيش ـ باور به امشاسپندان مهرورزان و مهرگستران
هفت ـ باور به پاک و نيک و به   بودن گوهر آدمی از هر آئين و تيره و تبار و رنگ و جنس و ميهنی و آدمی پاکيزه ترين ـ مقدس ترين ـ گوهر هستی است و هيچ قداستی ورای او نيست
هشت ـ باور به نيکوکاری و دستگيری نيازمندان، ناتوانان و بينوايان و تلاش برای گسترش آسايش آرامش بهزيستی تندرستی راستی انسانسالاری برابری و آزادی و دادگستری و مهربانی و خردگرائی در جهان
نه ـ باور به پاکداری و پرستاری آب و هوا، خاک و آتش و بهداشت محيط زندگی
ده ـ باور به نيک انديشی و نيک نگری، نوپردازی نوخواهی با بزرگ داشتن انديشه ها و ابتکارات کودکان، نوجوانان و جوانان برای جامعه ای خردگرا و شهرياری انسان بر روی زمين
يازده ـ باور به برابری و يکسان بودن زن و مرد و گزينش آزاد همسر از سوی زن و يا مرد
دوازده ـ باور به انديشيدن به آرامش، آرايش،آسايش و سود مردم و نفی اغراض و منفعت خواهی شخصی و ارج نهادن به تمامی باورمندان و باورها در معابد، نيايشگاهها و کانونهای بسته ی باور و همبستگی و همراهی و همفکری با انديشه آراستگی ـ نظم ـ جهانی و دوری هر باور دينی در امور ديپلماسی و شهريگری و سياست جهانی

منبع: جشن ها و گردهمایی های ملی از رضا مرادی غیاث آبادی /به همراه اضافات و تالیف nasleahurai.blogfa.com


جشن های دیگان



دی ماه ماهیست  که بعد از فروردین پرآیین ترین ماه از برگزاری جشن ها بوده و در
یکم دی ماه جشن خرم روز یا دیگان و آغاز سال نو میثره
هشتم و پانزدهم جشن دیگان
چهاردهم دی مصادف با جشن گیاه خواری
بیست و دوم جشن باد روز برای ستایش باد
بیست و سوم جشن چهارم دیگان
سی دی با نام انارام روز یا جشن نیران بوده که اطلاع زیادی در موردشان نبوده ولی بیشتر جشن ها به یاد استوره های ما ایرانیان پرداخته است.

واژه دی در اوستا دتهوش یا دزوه آمده که به معنی دادار یا آفریننده و آفریگار است.واژه دی از مصدر دا آمده است که در اوستا و پارسی هخامنشی به معنی دادن است . به گونه ای که در گفتگوی گاهنمای مزدیسا گفته شد هریک از سی روز ماه ، نام ویژه ای دارد که چهار روز آن به نام خداوند و شش روز به نام امشاسپندان و بیست روز دیگر به نام ایزدان است که هریک نگهبان یکی از آن روزها می باشند.
روزهای اول ، هشتم ،چهاردهم ، پانزدهم و بیست و سوم و هرماه به نام دی یا دتهوش است

روز اول و هشتم دزو: را که در حساب سالشماری عهد عتیق عید بود تحت خرم روز می نامیدند و شاه از تخت به زیر می آمده لباس سپید می پوشید و در چمنی بر فرش های  سپید می نشست و بارعام میداد، هرکسی می توانست بحضور او بار یابد آنگاه شاه با عموم سخن میگفت و با آنان می خورد و می آشامید.شاه در این روز چنین می گفت:
 من امروز چون یکی از شما هستم و با شما برابرم زیرا که قوام جهان به آبادیست که در دست شماست و قوام آبادی و پادشاه است هیچیک از این دو از دیگری بی نیاز نتواند بود.

جشن سیرسو :

روز چهاردهم :مردم به خوردن سیر و آشامیدن شراب می پرداختند و سبزی را باگوشت می پختند تا دفع آفات کند

روز پانزدهم:معمول بوده که انسانی را از خمیر یا گل سرخ می ساختند و بر فراز درگاه می گذاشتند
روز شانزدهم: نام آن  درست معلوم نیست گویا نامی مرکب است که جزء اول آن لفظ گاو است که منسوب به فریدون پادشاه است که آخوندهای زرتشتی به طور افسانه و خرافات آن را در آورده اند که فریدون سوار گاوی است و سایه آن در ماه افتاده و هرکس آن را ببیند دعایش مستجاب می شود ولی حقیت این بوده که احتمالا هم مغان اطلاع داشته اند این بوده که همزمان با دیده شدن صورت فلکی ( گاو یا ثور) بوده.

منابع: جشن های ایرانی از دکتر پرویز رجبی / جشن و گردهمایی های ملی ایران باستان از رضا مرادی غیاث آبادی / و تالیف بلاگ nasleahurai.blogspot.com